مناجات رمضانی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ای کـاش بـبـیـنـیـم هـمـۀ مــاه نهـان را هـمـراه طـلـوع تو شـروع رمـضان را با تـلخـی اشک غـمت افـطـار نمـودیـم از مـسـجـدمـان تا که شـنـیـدیـم اذان را چندی ست که چشمان زمین بی تو ندیده است از بـاد صـبـا آن نفـس مشک فـشـان را تـلخـنـد زبـان ها بگـذار از تو بگـویـنـد تا نـام تـو تغـیـیـر دهـد طـعـم دهـان را قلبی که ز خاک کف پاهای تو دور است صد سال نخـواهیـم بـرایش ضربـان را هر گـاه که با تو به مـناجـات نشـسـتیـم یک بار هم احـسـاس نکردیـم زمان را گـیـریـم که از دیـدن تو چـشـم بپـوشـیم آقــای دل ما! چه کـنـیم این دلـمـان را؟ امـسـال رسـیـدیـم که از سـفـرۀ زیـنـب بر دست گـدایـان بـدهـی لـقـمـۀ نـان را خون گریۀ روز و شبت از غصۀ زینب باعـث شـده در کـام بگــیـریـم زبـان را برگرد که از کوفه نه، از کرب و بلا نه از شــام بـپـرسـی سبـب قــد کـمــان را |